السّلام علیک یا علىّ بن موسى الرّضا المرتضی علیهماالسّلام

ساخت وبلاگ

ابوالحسن على بن موسى علیهم السّلام امام هشتم از چهارده معصوم علیهم السّلام دهمين معصوم از ائمه اثنى عشرعلیهم السّلام زندگى و شخصیت امامان علیهم السّلام، دو جنبه ارزشى متمایز و با این حال مرتبط با هم دارد:

اول: شخصیت عملى و علمى و اخلاقى و اجتماعى آنان که در طول زندگى ایشان، در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نیاز به پیش زمینه هاى اعتقادى و مذهبى خاص ندارد، بلکه هر بیننده فهیم و داراى شعور و انصاف مىتواند، ارزش ها و امتیازهاى آنان را دریابد و بشناسد.

دوم: شخصیت معنوى و الهى آنان که ریشه در عنایت ویژه خداوند نسبت به ایشان دارد. شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت نیاز به معرفت هاى پیشین دارد؛ یعنى نخست باید به رسالت پیامبر(ص) ایمان داشت و براساس رهنمودهاى آن حضرت، ولایت عترت را پذیرفت و براى شناخت جایگاه عترت به روایات و راویان معتبر اعتماد کرد و کوتاه سخن این که بینش هاى مذهبى مختلف، مىتواند مانع شناخت این بعد از شخصیت اهل بیت علیهم السلام باشد.

 زندگی نامه حضرت امام على بن موسى الرّضا علیه السّلام

تولّد:ابوالحسن على بن موسى علیه السّلام امام هشتم ازائمه اثنى عشر علیهم السّلام ودهمين معصوم ازچهارده معصوم علیهم السّلام است.سال تولّدحضرت148ه.ق،ماه تولّدايشان ذی القعده وروزتولّدحضرت11ذی القعده است.کنیه:كنيه آن حضرت ابو الحسن بوده است. چون امام موسى كاظم علیه السّلام نيز مكنى به ابو الحسن بوده‏اند حضرت رضا علیه السّلام را ابو الحسن ثانى گفته ‏اند.لقب:داعيان و مبلّغان بنى عباس در اواخر عهد بنى اميّه مردم را دعوت مى‏كردند كه با«رضا از آل محمّد»بيعت كنند، يعنى بى‏آن كه از كسى نام ببرند مى‏گفتند چون خلافت بنى اميّه درست نيست بايد به كسى از خاندان محمّد(ص)كه مورد رضايت همه باشد بيعت كنند.بنى عباس با حكومت آل على مخالف بودند ولى چون مأمون كه خود از بنى عباس بود حضرت رضا علیه السّلام را به ولايتعهدى برگزيد، همه از مخالف و موافق به او راضى شدند و مصداق«رضا من آل محمّد»در حقّ آن حضرت صادق آمد و به آن لقب موسوم و مشهور شد.امّا به روايت طبرى(وقايع سال 201)مأمون آن حضرت را«الرّضى من آل محمّد»ناميد.( عيون اخبار الرّضا(2/147)مشهورترين لقب ايشان«رضا»بوده است. علّت ملقّب بودن آن حضرت به«رضا»اين بوده است كه هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به(ولايت عهد او)رضايت دادند و چنين چيزى براى هيچ يك از پدران او دست نداده بود، از اين رو در ميان ايشان تنها او به«رضا»ناميده شد.(«رضي به المخالفون من أعدائه كما رضي به الموافقون من أوليائه و لم يكن ذلك لأحد من آبائه علیه السّلام فلذلك سمّي من بينهم بالرّضا...»/عيون اخبار الرّضا(1/13).مادر:مادر آن حضرت امّ ولد(كنيزى بود كه از مولاى خود فرزند آورده بود.) بود. زادگاه مادر آن حضرت علیه السّلام  شمال آفريقا يا مغرب مراكش بوده است.( عيون اخبار الرّضا(1/23 به بعد.)زندگی سیاسی،اجتماعی امام رضا علیه السّلام پس از آن كه محمّد امين در بغداد كشته شد و خلافت در خراسان بر مأمون مسلم گرديد، مأمون تصميم گرفت تا خلافت را پس از خود به كسى كه غير از خاندان بنى‏عباس باشد،بسپارد. پس از تحقيق و بررسى در احوال علويان كسى را شايسته‏تر و برازنده‏تر از على بن موسى بن جعفر علیه السّلام نديد و از اين رو كس فرستاد و او را از مدينه به خراسان فرا خواند.درباره علّت اين تصميم مطالبى گفته شده،از جمله؛ ...گويا هنگامى كه امين خود را در بغداد خليفه خواند و بسيارى از نقاط شرق عالم اسلام بر مأمون عاصى شدند، مأمون عهد و نذر كرد كه اگر بر مشكلات فائق آيد خلافت را در محلى قرار دهد كه خداوند قرار داده است و چون بر برادرش غالب آمد و به خلافت رسيد كسى را سزاوارتر از على بن موسى علیه السّلام نديد و او را از مدينه بخواست و ولايت عهدى خود را به او تفويض كرد.(بنا بر خبرى در عيون اخبار الرّضا از قول مأمون نقل شده است.)اين مطلب درست به نظر نمى‏رسد، زيرا مستلزم آن است كه مأمون شيعه باشد و امامان را تا حضرت رضا علیه السّلام  قبول داشته باشد و گرنه«قرار دادن خلافت در محلّى كه خداوند قرار داده است»معنى ندارد.اما اگر هم مأمون ارادتى به حضرت امير علیه السّلام و بعضى از اهل بيت علیه السّلام  داشته است دليل تشيّع او به معنى دقيق كلمه(امام واقعى دانستن حضرت رضا علیه السّلام نمى‏شود.علاوه بر اين اگر مأمون خود را سزاوار خلافت نمى‏دانست دليلى نداشت كه با امين بر سر خلافت بجنگد و خود را امير المؤمنين بخواند.بعضى هم گفته‏اند؛ فضل بن سهل ذو الرّياستين كه در حكم وزير مأمون بود، او را بر اين كار واداشت.امّا بايد ديد كه چه علّتى موجب گرديد تا فضل بن سهل مأمون را بر اين كار وا دارد؟به احتمال قوى دلايل فضل و مأمون در انتصاب حضرت رضا علیه السّلام به ولايتعهدى سياسى بوده است، زيرا پس از قتل امين، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در ميان بنى عباس فرد برجسته‏اى كه مورد قبول و رضايت همگان باشد وجود نداشت.مأمون با همه لياقت و شخصيّت سياسى در عراق ناشناخته بود.در يمن،كوفه،بصره،بغداد و ايران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظارى را كه از خلافت بنى عباس داشتند برآورده نديدند، زيرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعى بودند.از اين رو چشم ها و دل ها نگران و منتظر خاندان امام على علیه السّلام بودند و اميدها و آرزوهاى خود را به افراد برجسته و متّقى اين خاندان بسته بودند.فضل و مأمون با شمّ سياسى خود از مشاهده اوضاع نا به سامان شهرهاى مهمّ و شورش مردم(مانند قيام ابو السّرايا در كوفه و علوى ديگر در يمن)به اين نكته پى برده بودند و مى‏خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازى از خاندان على به ولايتعهدى رضايت مردم را به خود جلب كنند و پايه‏هاى خلافت مأمون را مستحكم سازند.به همين جهت مأمون در سال 200ه.ق(بنا به گفته طبرى رجاء بن ابى الضّحاك و فرناس خادم.)ياسر خادم(در بعضى روايات شيعه)را به مدينه فرستاد تا على بن موسى بن جعفر علیه السّلام و محمّد بن جعفر عم حضرت رضا علیه السّلام را به خراسان ببرند.رجاء بن ابى الضّحاك، خويش نزديك فضل بن سهل بود و همين امر شايد مؤيد اين مطلب باشد كه فضل بن سهل در كار ولايتعهدى حضرت رضا علیه السّلام دخالت داشته است.مأمون به حضرت رضا علیه السّلام نامه نوشت تا از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان برود نه از راه كوفه و قم.دليل اين امر را كثرت شيعيان در كوفه و قم ذكر كرده‏اند، زيرا مأمون مى‏ترسيد كه شيعيان كوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند.اين مؤيد آن است كه عامل فرا خواندن حضرت رضا علیه السّلام به خراسان عاملى سياسى بوده است و مأمون مى‏ترسيده است كه كثرت شيعيان در كوفه يا قم سبب شود كه آن حضرت علیه السّلام را به خلافت بردارند و رشته كار به كلّى از دست مأمون خارج گردد.مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضا علیه السّلام به نيشابور طالبان علم و محدثان دور محفل آن حضرت كه بر استرى نهاده شده بود جمع شدند. از ايشان خواستند كه حديثى بر آن ها املا فرمايد.(يعنى؛ كلمه توحيد يا لا اله الا اللّه حصار و باروى مستحكم من است و هر كه به درون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند.)حضرت حديثى به طور مسلسل از آباء طاهرين خود از رسول اللّه(ص)و جبرئيل از قول خداوند روايت كرد كه؛«كلمة لا إله إلا اللّه حصني و من دخل حصني أمن من عذابي» اين حديث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار علیه السّلام تا حضرت رسول(ص)به«سلسلة الذهب»معروف شده است.درباره اين كه چرا آن حضرت اين حديث را املا فرمود بايد گفت كه اين نوعى دعوت به وحدت كلمه و اتفاق بوده است زيرا اساس اسلام و مدخل آن اين كلمه است كه معتقدان به خود را از هر گونه تشويش و عذابى در امان مى‏دارد و مسلمانان بايد با توجه به آن در درون حصار و باروى اسلام از اختلاف كلمه بپرهيزند و مدافع آن حصن در برابر مهاجم خارجى باشند و از دشمنى و مخالفت بر سر مسائل فرعى دورى گزينند.(عيون اخبار الرّضا(2/167)حضرت در نيشابور در محلّه‏اى به نام بلاشاباد نزول فرمود و از آن جا به توس و از توس به سرخس و از سرخس به مرو كه اقامتگاه مأمون بود رفت. مأمون نخست به آن حضرت پيشنهاد كرد كه خود خلافت را قبول كند و چون آن حضرت امتناع فرمودند و در اين باب مخاطبات زياد ميان ايشان رد و بدل گرديد سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار ولايتعهدى را پذيرفت به اين شرط كه از امر و نهى و حكم و قضا دور باشد و چيزى را تغيير ندهد.(عيون اخبار الرّضا(2/149)علّت مقاومت امام اين بود كه اوضاع را پيش بينى مى‏كرد و بر او مسلم بود عشيره عباسى و رجال دولت كه عادت به لا ابالى‏گرى و درازدستى عهد هارون الرّشيد كرده‏اند زير بار حق نخواهند رفت و او قادر به اجراى قوانين الهى نخواهد بود.مأمون پس از آن كه آن حضرت ولايتعهدى را پذيرفت امر كرد تا لباس سياه كه شعار عباسيان بود ترك شود و درباريان و فرماندهان و سپاهيان و بنى هاشم همه لباس سبز كه شعار علويان بود بپوشند.خود نيز جامه سبز پوشيد و نام امام را زينت بخش درهم و دينار نمود و مقرر داشت كه در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه بنام امام خوانده شود و اين به روايت طبرى روز سه شنبه دوم رمضان سال 201ه.ق. بود.على بن عيسى اربلى مؤلف كشف الغمه عهدى را كه مأمون ظاهرا درباره ولايتعهدى امام رضا علیه السّلام نوشته بود و ملاحظاتى را كه حضرت رضا علیه السّلام در ميان سطور آن عهد نامه و در پشت آن مرقوم فرموده بودند در سال 670ه.ق. در دست يكى از«قوام»(خادمان مشهد و قبر آن حضرت)ديده و صورت آن را در همان كتاب كشف الغمه آورده است.تحقيق درباره صحت و اصالت اين عهد بصورتى كه در كتاب مذكور آمده است مجالى ديگر مى‏خواهد و در اينجا فرض صحت و اصالت آن است و از مطالعه آن نتيجه مى‏شود كه آنچه در بعضى كتب ادعا شده است كه مأمون شيعى بوده است و در مطالب گذشته نيز به آن اشاره شد صحت ندارد زيرا مأمون در اين عهد نامه از مقام خلافت به گونه‏اى تعبير مى‏كند كه با عقايد اهل سنت مطابق است.مأمون در اين عهد نامه به سخن عمر استناد مى‏جويد و همچنين خلافت خود را مستند به شرع و قانون مى‏داند.همچنين در اين عهدنامه مأمون علّت انتخاب آن حضرت را به ولايت عهدى علم و فضل و ورع و تقواى او مى‏داند نه آنچه شيعيان معتقدند كه او خليفه و امام بحق و برگزيده از جانب خدا و منصوص از سوى پدر و اجداد خويش است.همچنين در اين عهدنامه به صراحت آمده است كه ملقّب شدن آن حضرت به«رضا»از جانب خود مأمون بوده است.حضرت رضا علیه السّلام به موجب آنچه مؤلف كشف الغمه آورده است در پشت اين عهدنامه قبول خود را اعلام فرموده است اما بقاى خود را پس از مأمون و وصول خود را به مقام خلافت با ترديد و شك تلقى كرده است.البته آن حضرت هم به نور امامت و هم با روشن بينى خاصى كه از اوضاع و احوال سياسى زمان خود داشت مى‏دانست كه اين كار به آخر نخواهد رسيد و بنى عباس و مخالفان خاندان امام على علیه السّلام بهر طريقى كه باشد با آن مخالفت خواهند كرد.اما آنچه شخص را به تأمل وا مى‏دارد اين است كه در آن جا گويا حضرت رضا مرقوم فرموده بود: «الجامعة و الجفر يدلان على ضد ذلك و ما أدري ما يفعل بي و لا بكم»يعنى: جامعه و جفر بر خلاف اين دلالت دارند(يعنى دلالت دارند بر اين كه اين امر خلافت به من نخواهد رسيد)و من نمى‏دانم بر سر من و شما چه خواهد آمد يا با من و با شما چه خواهند كرد.درباره جفر و جامعه و ماهيت آن نمى‏توان سخنى گفت و شكى هم نيست كه امام علیه السّلام با ارشاد و هدايت الهى از غيب و آينده مى‏تواند آگاه باشد.اما اين كه حضرت در سندى رسمى و پشت فرمان مأمون از جفر و جامعه سخن بگويد محل ترديد است زيرا مأمون و اطرافيان او به جفر و جامعه‏اى كه مخصوص امامان شيعه باشد كه به وسيله آن از سر غيب آگاه گردند اعتقادى نداشتند و بعيد است كه حضرت رضا علیه السّلام در پشت عهدنامه مأمون چنين چيزى مرقوم بفرمايند.تاريخ عهد نامه مذكور روز دوشنبه 7 رمضان سال 201ه.ق. است و چنان كه گفتيم طبرى روز انتخاب حضرت را به ولايت عهدى سه شنبه 2رمضان سال مذكور مى‏داند و اگر سه شنبه 2رمضان باشد روز هفتم ماه رمضان يك شنبه مى‏شود نه دوشنبه.اما اختلاف يك روز را مى‏توان به اختلاف در رؤيت هلال منسوب داشت.صدوق در عيون اخبار الرّضا(2/154 به بعد)نسخه سند ديگرى از حضرت رضا علیه السّلام به نام نسخه كتاب الحباء و الشرط كه تاريخ آن نيز همان دوشنبه 7 رمضان سال 201ه.ق. است نقل كرده است و در آن تصريح شده است كه اين روز همان روزى است كه مأمون آن حضرت را وليعهد خود كرده و مردم را به پوشيدن لباس سبز واداشته است.صدوق خود اين نسخه را كه حضرت درباره فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل به عمال و كارداران نوشته، ديده است و به قول خودش آن را از كسى«روايت»نكرده است.اين نامه مقدمه‏اى دارد كه به قلم حضرت رضا علیه السّلام است و پس از آن اصل نسخه حباء و الشرط مى‏آيد كه بنا بفرموده حضرت شامل سه باب است: باب اول در شرح آثار و اعمال فضل بن سهل است كه چگونه مأمون را در وصول به خلافت يارى داد و ابو السّرايا و شورشيان ديگر را سركوب كرد و طبرستان، ديلم، كامل، غرچستان، غور، كياك، تغزغز، ارمنستان، حجاز، سرير، خزر و مغرب را رام ساخت. باب دوم درباره پاداشهايى است كه مأمون در برابر اين خدمات در حق او برقرار كرده است و باب سوم درباره چشم پوشى فضل از اين پاداشها است.مأمون اين امر را پذيرفته و به فضل اختيار داده است كه هر كارى را كه نمى‏خواهد نكند و به اصطلاح اين نامه او را«مزاح العله»ساخته است.صدوق در عيون اخبار الرّضا از ابو على حسين بن احمد سلامى مؤلف اخبار خراسان(كه فعلا در دست نيست)نقل مى‏كند كه ولايت عهدى حضرت رضا به اشاره و توصيه فضل بن سهل بوده است و چون اين خبر به بغداد رسيد خاندان بنى عباس را خوش نيامد و مأمون را خلع كردند و با ابراهيم بن المهدى كه موسيقيدان و عود نواز بود بيعت كردند و چون مأمون اين خبر را شنيد دريافت كه فضل بن سهل رأى ناصوابى در پيش او گذاشته است.پس، از مرو بيرون آمد و راهى بغداد شد و چون به سرخس رسيد فضل ناگهان در حمام كشته شد و قاتل او غالب، دايى مأمون بود.بعد مأمون حضرت را در حال بيمارى كه بر او عارض شده بود مسموم ساخت و آن حضرت در اثر آن سم وفات يافت و در سناباد توس در كنار قبر هارون مدفون گرديد.اين واقعه در صفر سال 203ه.ق. اتفاق افتاد.صدوق پس از نقل اين خبر از كتاب اخبار خراسان، آن را نادرست مى‏داند و مى‏گويد(چنان كه ذكر شد)مأمون خود، آن حضرت را وليعهد كرد و فضل بن سهل چون از پروردگان آل برمك بود با حضرت رضا علیه السّلام دشمن بود.اين كه فضل بن سهل از آغاز دشمن حضرت رضا علیه السّلام باشد محلّ ترديد است و چنان كه اشاره شد در ظاهر فضل بن سهل در ولايت عهدى حضرت رضا علیه السّلام مؤثّر بوده است.امّا گويا پس از انتخاب آن حضرت علیه السّلام به ولايت عهدى وقايعى روى داده است كه منجر به مخالفت فضل با حضرت رضا علیه السّلام شده است.فضل بن سهل با هشام بن ابراهيم نزد حضرت رضا رفتند و خواستند براى قتل مأمون و رساندن آن حضرت به خلافت با او تعهد بندند.حضرت بر ايشان خشم گرفت و هر دو را از نزد خود راند.آن دو ترسيدند و نزد مأمون رفتند و گفتند ما مى‏خواستيم«رضا»را بيازماييم.پس از آن حضرت رضا علیه السّلام نزد مأمون رفت و قصه را باز گفت و مأمون دريافت كه حق با امام رضا علیه السّلام بوده است.شايد اين معنى يكى از اسباب مخالفت فضل با امام باشد و شايد عوامل ديگرى هم باشد كه بر ما مجهول است.به هر حال بنا به گفته طبرى(حوادث سال 203)حضرت رضا علیه السّلام به مأمون گفت كه فضل اخبار بغداد و نارضايى مردم را از خودش و برادرش حسن بن سهل و حتى از ولايت عهدى خود آن حضرت نهان مى‏دارد و مردم در بغداد با ابراهيم بن المهدى بيعت كرده‏اند.چون مأمون در اين باره تحقيق كرد و صدق گفته‏هاى آن حضرت بر او روشن شد عازم بغداد گرديد و چنان كه در تواريخ مذكور است در سر راه، فضل بن سهل در سرخس در حمام كشته شد و خود حضرت رضا در توس وفات يافت.مجلسى در بحار الانوار(49/311 چاپ جديد)تحت عنوان«تذييل»درباره اين كه آيا حضرت رضا علیه السّلام به مرگ طبيعى وفات يافته يا شهيد شده است مى‏گويد: ميان اصحاب ما(يعنى شيعه)و مخالفان(اهل سنت)در اين كه آيا حضرت رضا به مرگ طبيعى درگذشته يا مسموم شده اختلاف است و اشهر در ميان ما شيعيان آن است كه آن حضرت به سم مأمون شهيد شده است و از سيد على بن طاوس از علماى شيعه نقل شده است كه او منكر مسموم بودن آن حضرت است و نيز اربلى در كشف الغمه مسموم شدن آن حضرت را انكار كرده است و گفته است كه ابن طاوس قبول نداشت كه مأمون حضرت رضا را زهر داده باشد.مؤلف كشف الغمه پس از ذكر مطالبى در اين باره مى‏گويد اين كه گفته مى‏شود سوزن آلوده به زهر را در انگور فرو بردند و انگور را زهر آگين ساختند ما نمى‏دانيم كه چنين چيزى سبب زهرآگين شدن انگور مى‏گردد و قياس طبى، آن را گواهى نمى‏دهد.البته مجلسى اظهارات مؤلف كشف الغمه را رد مى‏كند و حق را به جانب صدوق و مفيد مى‏دهد و معتقد است كه آن حضرت مسموم شده است.درباره مسموم شدن آن حضرت از راه انگور يا انار يا چيز ديگر روايات مختلف است و آنچه مى‏توان با قطع نظر از جزئيات و تفاصيل واقعه گفت اين است كه همچنان كه انتخاب آن حضرت به ولايتعهدى سياسى بوده است وفات آن حضرت هم در جوى سياسى صورت گرفته است و به همين جهت احتمال مسموم شدن حضرت بيشتر است، زيرا مأمون پس از شنيدن اين كه او را در بغداد از خلافت خلع كردند و با ابراهيم بن المهدى بيعت كردند دريافت كه يكى از علل عمده مخالفت بزرگان و دست اندركاران بغداد با خلافت او همين ولايت عهدى حضرت رضا است و خواست بهر نحوى كه شده است خود را از اين گرفتارى كه گريبانگير او شده بود نجات دهد.ويژگي ها:شخصيت ملكوتى و مقام شامخ علمى و زهد و اخلاق حضرت رضا علیه السّلام و اعتقاد شيعيان به او سبب شد كه نه تنها در مدينه بلكه در سراسر دنياى اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان رسول اكرم(ص)مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترين پيشواى دين بشناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند.بيست و چند سال بيش نداشت كه در مسجد رسول اللّه(ص)به فتوى مى‏نشست.علمش بى‏كران و رفتارش پيامبرگونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مى‏گرديد.كسى را با عمل و سخن خود نمى‏آزرد.سخن كسى را قطع نمى‏كرد.هيچ حاجتمندى را مأيوس باز نمى‏گرداند.در حضور مهمّان به پشتى تكيه نمى‏داد و پاى خود را دراز نمى‏كرد.هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان مى‏نشست و غذا مى‏خورد.شبها كم مى‏خوابيد و قرآن بسيار مى‏خواند.شبهاى تاريك در مدينه مى‏گشت و مستمندان را كمك مى‏كرد.در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس زندگى مى‏كرد.نظافت را در هر حال رعايت مى‏فرمود و عطر و بخور بسيار به كار مى‏برد.عادتا جامه ارزان و خشن مى‏پوشيد ولى در مجالسّ و براى ملاقاتها و پذيراييها لباس فاخر در بر مى‏كرد.غذا را اندك مى‏خورد و سفره‏اش رنگين نبود.در هر فرصت مناسب مردم مسلمان را به وظايف خود آگاه مى‏كرد.امام علیه السّلام براى خنثى كردن توطئه‏هاى مأمون و اطرافيان او مراقبتى هوشيارانه داشت.يكى از توطئه‏هايى كه امام آن را به شكست كشانيد موضوع نماز عيد فطر رمضان سال 202ه.ق. بود كه مأمون براى تظاهر به مردم و اين كه امام كاملا در اختيار و آلت دست و طرفدار خلافت اوست از وى خواست كه نماز عيد را ايشان با مردم بگزارند. امام امتناع فرمود ولى بر اثر اصرار مأمون فرمود«به همانگونه كه پيغمبر اسلام نماز عيد را برگزار مى‏كرد اجرا خواهد كرد».مأمون ناچار شد اين شرط را بپذيرد و فرماندهان سپاه و قضات و علما و دانشمندان به دستور مأمون به در منزل امام رفته و منتظر خروج ايشان براى حركت به محل نماز ايستادند.همينكه آفتاب سر زد امام كه خود را شستشو داده و غسل كرده و معطر ساخته بود جامه‏اى ساده ولى پاكيزه پوشيده و عمامه‏اى سفيد بر سر نهاد.امام از كاركنان منزل خويش نيز خواسته بود كه همه همينگونه به راه افتند.همه در حالى كه امام را حلقه‏وار در بر گرفته بودند تكبير گويان از منزل خارج شدند.امام سر به آسمان برداشت و با صدايى چنان نافذ چهار تكبير گفت كه گويى هوا و زمين و همه موجودات تكبير او را پاسخ گفتند.چون فرماندهان و درباريان كه خود را آراسته و منتظر امام ايستاده بودند با چنين صحنه‏اى مواجه شدند بلافاصله از مركبها به زير آمدند و كفشها و چكمه‏ها از پاى بدر آوردند.امام پس از لحظه‏اى توقف اين جملات را بر زبان جارى ساخت: «اللّه أكبر، اللّه أكبر على ما هدانا،... و الحمد للّه على ما أبلانا».امام به سوى مصلى حركت آغاز كرد ولى هر ده قدمى كه به پيش مى‏رفت مى‏ايستاد و چهار تكبير مى‏گفت.تمام كوچه‏ها و خيابانهاى شهر مرو از جمعيت مملو گرديد، همه با اشتياق گرد آمدند و ناظر حركت پيامبر گونه امام بودند.گزارش اين صحنه‏هاى مهيج به گوش مأمون مى‏رسيد تا آنجا كه بر اثر القاى اطرافيان تاب ادامه برنامه را نياورده دستور داد كه امام از ميان راه برگردد و امام نيز چنين كرد و مردم آشفته خاطر و خشمناك پراكنده شدند و صفوف نماز ديگر به نظم نپيوست و توطئه مأمون با شكست مواجه گرديد.اقامت در مشهد:امام رضا علیه السّلام  برخلاف میل و بدون علاقه به دستور مامون عباسی به خراسان و مرو آورده شدند و در این شهر اقامت گزیدند. حضور ایشان در شرقی ترین نقاط جهان اسلام باعث شد که مردم این نواحی آشنایی بیشتری با خاندان رسول ا...(ص) پیدا کنند. ایشان بعد از ورود به مرو، در هیچ یک از امور خلافت و قضاوت دخالت نکردند ولی به فعالیت گسترده علمی و فرهنگی پرداختند که از جمله آنها تشکیل جلسات درس در مسجد مرو و در خانه خود و مناظرات گوناگون بود که با حضور شاگردان و پیروان سایر ادیان برگزار می شد. این مناظرات و جلسات علمی باعث به وجود آمدن فصلی جدید در توسعه‌ی علم و فرهنگ اسلامی در خراسان شد و یک جریان علمی وسیع در خراسان به وجود آورد که پس از شهادت آن حضرت ادامه یافت و این ایالت از پایگاه های بزرگ علوم اسلامی و مدارس بیشمار گردید. این پژوهش، با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی در جستجوی پاسخ این پرسش باشد که، آیا اقامت امام رضا علیه السّلام  در ایران تاثیری بر توسعه‌ی فرهنگ و تمدن این سرزمین داشته است؟تربیت شاگردان ایرانی از سوی امام رضا علیه السّلام :یکی از مهمترین فعالیت های ائمه اطهار علیه السّلام  تربیت شاگردان و شخصیت های علمی و دینی بود تا آموزه های اسلام را بین مردم گسترش دهند. امام رضا علیه السّلام  نیز از این امر مستثنی نبودند. ایشان در مدت اقامت در مرو، که مرکز علمی و فرهنگی آن روز خراسان بود، تلاش گسترده ای را برای اعتلای علم و دانش اسلامی به عمل آوردند. عظمت علمی و اخلاق عملی امام رضا علیه السّلام  موجب جذب مردم به سمت ایشان می شد و شهرت علمی آن حضرت همه جا را فرا گرفت، به گونه ای که مامون به این مسئله اعتراف می کرد. امام از هر فرصتی برای نشر سنت های الهی و سیره رسول ا...(ص) استفاده می نمودند. یکی از مهمترین اقدامات ایشان در این زمینه تشکیل حوزه علمی در منزل خود و مسجد مرو بودکه از طریق این مجالس علمی شاگردانی را تربیت کردند. در منابع، مجموع آنها را 318 تن ذکر کرده اند. این افراد در زمان آن حضرت و پس از آن در ترویج اندیشه های ایشان کوشیدند. در این میان جمع بسیاری از دانشمندان ایرانی از محضر امام رضا علیه السّلام  سود بردند و آثار علمی بسیار نگاشتند که می توان از فضل بن شاذان نیشابوری، زکریا بن آدم قمی، حسن بن سعید اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، ابو عبدا.. محمد بن خالد برقی، علی بن مهزیار اهوازی، ابراهیم بن هاشم قمی، ابراهیم بن ابی محمد خراسانی، ابراهیم بن سلام نیشابوری، عبدسلام بن صالح هروی، ابوصلت خراسانی، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و... نام برد)شیخ طوسی، 1381 ق: 365).مناظرات امام رضا علیه السّلام :مناظره به معنای مباحثه و مجادله کردن که معادل آن در زبان عربی حِوّار و درلاتین Debate می باشد. مناظره در کل سبک خاصی برای تعلیم و تعلم است که در مکتب اسلام اتخاذ شده و در سایر مکاتب عالیه‌ی جهان سابقه ندارد. در این روش علمای بزرگ مخالف و موافق دور هم جمع می شدند و یک بحث را مطرح می کردند و هر کس با آزادی و بدون پرده پوشی نظر خود را بیان می داشت و در پایان آن کس که از همه داناتر بود، مسائل را پاسخ می داد و با این روش درباره‌ی یک موضوع علمی آنقدر بحث و تحقیق می شد که جای ابهام در آن باقی نمی ماند. این روش در مکتب امام رضا علیه السّلام  به اعلا درجه کمال رسید(عمادزاده، 1362: 274).مامون زمینه تشکیل جلسات بحث و مناظره با دانشمندان و علمای ادیان مختلف را ایجاد می کرد و هدف او از این کار پایین آوردن مقام علمی امام رضا علیه السّلام  بود. او علمای مذاهب و دانشمندان را از نواحی مختلف جمع می کرد تا با امام به بحث و گفتگو بپردازند و حضرت را محکوم و مجاب سازند، اما همه‌ی آنها بعد از بحث به مقام علمی امام اعتراف می کردند و دلایل ایشان،آنها را مجاب می نمود و اقدام مامون نتیجه ای غیر از انچه هدف او بود به بار می آورد. این عمل باعث می شد که علما و دانشمندان با امام و جایگاه علمی ایشان بهتر آشنا شوند و به موازات این امام فرصت را غنیمت شمرده و سعی بر آشنا نمودن ادیان و مذاهب مختلف با واقعیت تشیع و فرهنگ اسلامی داشتند که به این هدف خود رسیدند و مناظرات در گسترش و نفوذ تشیع و فرهنگ و تمدن اسلامی در اعماق جامعه و توسعه و گسترش علوم مختلف دارای اهمیت بود، این مناظرات خود به روشنی گویای حرکت عمیق علمی و فرهنگی امام می باشد(شیخ صدوق، 1372، ج ۱، 387).مناظرات در جوی آرام و صمیمی برگزار می شد و مباحث آنها درباره آفرینش جهان، توحید، صفات خدا، انبیا الهی، عصمت انان، جبر و اختیار، امامت، تفسیر آیات گوناگون قران، فضایل اهل بیت علیه السّلام ، احادیث، دعا و احکام دین بود. در این جلسات امام با طرف مناظره به زبان خودش صحبت می کردند، مثلا با اهل تورات با توراتشان، با اهل انجیل با انجیلشان، با رومیان به رومی و با هر فرقه ای از علما به زبان خودشان بحث می کردند و در پایان نیز در مناظره پیروز می شدند و این بر موفقیت های علمی ایشان می افزود(شیخ صدوق، 1372، ج۱: 387 و 316).شمار مناظرات امام با اهل کتاب و علما و دانشمندان بزرگ آن روزگار فراوان است، اما از بین انها هفت مناظره مهمتر می باشد، چهار مناظره و با حضور مامون و جمعی از دانشمندان و رجال خراسان صورت گرفت که عبارتند از: مناظره با جاثلیق بزرگ عیسویان، مناظره با راس الجالوت بزرگ یهودیان، مناظره با هیربذ اکبر پیشوای زرتشتیان و مناظره با عمران صابی از صابیئن از جمله بحثی که در این مجلس مطرح شد این بود که جاثلیق مسیحی به امام گفت"شما و همه مسلمانان و تمامی ما مسیحیان نبوت حضرت عیسی و و کتاب انجیل را قبول داریم ولی نبوت پیامبر شما مشکوک است، زیرا او را تنها شما قبول دارید" امام فرمودند"ما مسلمانان حضرت عیسی و انجیلی را قبول داریم که امتش را به پیامبر آخرالزمان بشارت داده است و حواریون عیسی به آن اقرار کرده اند، پس چرا مخالفت پیامبر و کتاب خود می کنی و پیغمبری که بشارت داده اند نمی پذیری"این سوال و پاسخ قاطع امام خود به روشنی گویای محیط مناظرات و قدرت علمی و استدلالی امام می باشد.. در کنار این امام مناظرات مستقلی در مجالسی با حضور مامون و اطرافیانش داشتند، از جمله مناظره با سلیمان مروزی در اثبات مبدأ، با علی بن محمد جهم در عصمت انبیا و مناظره با ارباب مذاهب مختلف در بصره. اما مامون در این زمینه نیز به اهداف خود نرسید و اقدامات او نتیجه ای معکوس داشت و باعث شد که فرق گوناگون با امام و جایگاه علمی ایشان بهتر آشنا شوند و به موازات این امام فرصت را غنیمت شمردند و سعی بر آشنا نمودن ادیان و مذاهب مختلف با واقعیت تشیع و فرهنگ اسلامی نمودند(شیخ صدوق، 1372، ج۱، 313 و 378؛ منتظرالقائم، 1384: 216).مناظرات امام رضا علیه السّلام  از این لحاظ اهمیت دارد که در حضور خلیفه و بزرگ ترین علمای اسلام از فرق مختلف و دانشمندان و علمای سایر ادیان برگزار می شد و همه‌ی آنها با آزادی عقیده‌ی خود را بیان می کردند و امام به همه اجازه می داد تا نظرات و شبهات خود را اظهار کنند تا نقاط ضعف و خطا مشخص شود، آنگاه خود ایشان برهان قاطع را بیان می فرمودند که تا امروز دلیل محکم برای قبول مطالب علمی است. گذشته از این باید توجه داشت که این مناظرات با سران فرق و ادیان علاوه بر روشن شدن مسائل علمی نقش موثری در شکل گیری و بالندگی فرهنگ و تمدن ایران زمین داشت و بر غنای فرهنگ ایرانیان افزود و راه شکوفایی علم را در خراسان هموار کرد.شکل گیری شهر مشهد:از جمله برکات وجودی مرقد امام رضا علیه السّلام  در شرق ایران ایجاد و توسعه‌ی شهر مشهد می باشد. مشهد در اراضی واقع بین دو دهکده نوغان و سناباد قرار گرفته است، در این محل ابتدا باغ ییلاقی حمید بن قحطبه طائی، حاکم عباسی توس قرار داشت، محل حکمرانی و سکونت دائم قحطبه توس بود و او برای تسلط بیشتر بر منطقه بر سر راه نوغان به سناباد و توس باغی ایجاد کرد. در سال 193 ھ هارون به علت بیماری بر سر راه توس در این باغ اقامت گزید و بعد از مدت کوتاهی از دنیا رفت و همان جا مدفون شد. مامون بر فراز قبر پدرش گنبدی بنا کرد و آن گنبد به قبه هارونیه معروف گردید. بعد از شهادت امام رضا مامون بدن مقدس ایشان را در کنار قبر پدر خود به خاک سپرد و قبه هارونیه به مشهد طوس و مشهد رضا علیه السّلام  معروف گردید و با این دو عنوان از این منطقه یاد می شد، ولی به مرور زمان کلمه طوس و رضا از آن حذف شدو به مشهد مشهور شد و نام نوغان، سناباد و طوس از جغرافیای خراسان برکنار ماند. بنابراین مرقد مطهر امام رضا علیه السّلام  مرکز شهر مقدس مشهد و نقطه شروع این شهر می باشد و مشهد هویت خود را از آنجا گرفت(عطاردی، 1381، ج ۱: 38؛ ماهوان،1383: 152 تا 147).به طور دقیق مشخص نیست از چه زمانی سکونت در کنار مرقد امام آغاز شد و نخستین ساکنان این مکان مقدس چه کسانی بوده اند اما به نظر می رسد که نخستین ساکنان مشهد خادمان بارگاه امام رضا علیه السّلام  و گروهی از علویان و سادات و پیروان اهل -بیت به همراه خانواده های خود بودند. مرقد مطهر امام رضا علیه السّلام  در مشهد باعث شد که پیروان و دوستان خاندان نبوت پیرامون ایشان جمع شوند و مجالس دینی ترتیب دهند و در این مکان مساجد و رواق ها بنا گردید و نماز جمعه و جماعت برگزار شدو خطبا از معارف اسلامی و فرهنگ دینی سخن گفتند و حوزه های تدریس تشکیل شد و فقها و محدثان در آن حوزه ها به تدریس علوم و معارف اسلامی پرداختند و این گونه بر غنای فرهنگی ایران افزودند(ماهوان، 1383: 43 و 42).با گذشت زمان توجه مردم به زیارت حرم مطهر امام رضا علیه السّلام  و سکونت در جوار آرامگاه ایشان موجب آبادانی این منطقه شد و آن را به صورت یک شهر درآورد و به موازات مرقد مطهر محلات و خیابان های مشهد شکل گرفت. تا پایان دوره‌ی قاجار مشهد تنها دو خیابان به نام بالا خیابان و پایین خیابان داشت که در بالای سر مبارک و پایین پای حضرت واقع بود. از سال 1307 ش،احداث خیابان های جدید پیرامون بارگاه رضوی آغاز شد و روز به روز بر وسعت مشهد و جمعیت ان افزوده شدو از برکت وجود امام رضا علیه السّلام  این شهر مهد تمدن و فرهنگ اسلامی و تشیع در ایران زمین شد(سحاب، 1334، ج ۲: 237).مراحل تکامل مشهد بعد از سال 203 می توان اینگونه فهرست کرد: چندین قرن مدفن امام رضا علیه السّلام  در غریبی و غربت بود. در زمان سلطان محمود ساخت بقعه بر آرامگاه امام هشتم آغاز شد. در زمان سلجوقیان تزئیناتی بر بقعه حرم مطهر اضافه شد. در زمان ایلخانان و به فرمان سلطان محمد الجایتو گنبدی آجری بر بقعه ساخته شد. در زمان حمله تیمور به شهر طوس ویران شد و مردم به مشهد مهاجرت کردند و پیرامون حرم مطهر رضوی مأمن گزیدند با این حساب قرن هشتم آغاز توسعه و شهر شدن مشهد می باشد. در زمان شاهرخ با ایجاد مدارس و مساجد از جمله مسجد گوهرشاد توسعه عمرانی مشهد آغاز شد. شاه عباس اول با احداث رواق ها و مدارس علمیه مشهد را به یکی از شهرهای مهم شرق ایران تبدیل کرد که با رونق این شهر از درجه اهمیت شهرهای باستانی این منطقه مانند نیشابور، بلخ، مرو کاسته شد و تا امروز با وجود مرقد مطهر امام هشم بر اهمیت مشهد افزوده می شود(سحاب،1334، ج:۲ 162).موقوفات امام رضا علیه السّلام :به صورت گذرا به وقفیات و مراکز فرهنگی وابسته به آستان قدس اشاره ای داریم، آستان قدس امام رضا علیه السّلام  علاوه بر مشهد در سایر نقاط ایران دارای موقوفات بسیار است که شامل اراضی، املاک، باغ ها، کارخانجات و... می باشد. در کنار این از برکت وجود امام رضا مجموعه های علمی و فرهنگی بسیاری در مشهد به وجود آمده که از محل درآمد موقوفات اداره می شود.کتابخانه ها: برخی از این موقوفات آستان قدمتی هزار ساله دارند، از جمله کتابخانه‌ی آستان که بر اساس قرآن های خطی موجود در آن بالغ بر هزار سال سابقه‌ی تاریخی دارد. قدیمی ترین قرآن در سال 363، در زمان حکومت سامانی توسط ابوالقاسم سیمجور به آستان قدس هدیه شد. این کتابخانه یکی از مهمترین کتابخانه های ایران و جهان اسلام می باشد و مخصوصآ گنجینه قرآن های خطی آن در جهان بی نظیر است. در این کتابخانه افزون بر پانصد هزار جلد کتاب موجود است که بیش از سی و سه هزار آن خطی می باشد. آستان قدس در حال حاضر دارای سیزده کتابخانه در شهر مشهد و شهرستان ها است، از جمله کتابخانه ملی ملک تهران، کتابخانه وزیری یزد و کتابخاته‌ی نایین که این کتابخانه ها دارای کتاب های ارزشمندی می باشد و پذیرای محققین و اندیشمندان است. وجود این کتابخانه ها و کتب نفیس خطی و غیره که در آن نگهداری می شود همچون سندی آشکار بازگو کننده نقش پررنگی است که این مراکز در شکوفای فرهنگ و تمدن ایران بر عهده دارند(عطاردی، 1381، ج:۲ 20 و 19).موزه: موزه آستان که دارای اشیا عتیقه و نفیس بسیاری است و یادگار قرون و اعصار گذشته و نمادی از فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی می باشد. از جمله اشیا متبرک که در این محل نگهداری می شود قسمت های مختلف ضریح مبارک، درهای قبلی حرم مطهر، چراغدان ها و... می باشد(ولیان، 1356: 176).انتشارات: از جمله واحدهای فرهنگی آستان موسسه چاپ و انتشارات می باشد که چاپخانه مجهزی در مشهد امور چاپ نشریات آستان را برعهده دارد و خود نیز کتاب های به چاپ می رساند که ازجمله نشریات و مجلات آستان می توان به مشکات و حرم و زائر اشاره کرد. سازمان فرهنگی قدس یک روزنامه به نام قدس در مشهد و تهران منتشر می کند.سازمان های فرهنگی: مرکز آفرینش های هنری آستان که یکی از مراکز فرهنگی و هنری نوبنیاد در آستان می باشد. در این موسسه گروهی خطاط، نقاش و منبت کار به هنرهای سنتس و زیبا می پردازند.. همچنین دانشگاه علوم اسلامی رضوی که از جمله موسسات فرهنگی و علمی وابسته به آستان قدس می باشد. این دانشگاه در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السّلام  بنا گردید و بعد از مدتی مدرسه میرزا جعفر و خیرات خان به آن افزوده شد و به صورت یک مدرسه درآمد و هدف از تا سیس این دانشگاه تربیت فضلا و علما در زمینه معارف اسلامی بود که کلیه هزینه های ان از محل نذورات و موقوفات استان قدس رضوی تامین می شود. باید توجه داشت این مراکز فرهنگی که هزینه های آنها از محل موقوفات آستان قدس تامین می شود، نقش مهمی در شکل گیری و گسترش فرهنگ و تمدن به ویژه در استان های شرقی برعهده دارند(عطاردی،1381، ج۲: ۲۳و 22).آستان قدس رضوی و توسعه‌ی هنری:براساس کتیبه های موجود از ده قرن پیش مشهد محل سکونت اهل هنر بوده است. بناها و مکان های متبرک آستان قدس یک مجموعه هنری می باشد که اهل هنر را از دیرباز به طرف خود جذب می کرده است. دوران تیموریان با توجه به علاقه شاهزادگان تیموری به هنر، اوج هنری مشهد بود خطاطان و نقاشان بیشماری در این شهر اقامت گزیدند و به خلق آثار گرانبها پرداختند. مسجد گوهرشاد یکی از نمونه های هنری برجسته این دوران محسوب می شود. در دوران صفوی توجه به هنر ادامه داشت و سبک هنری عصر تیموری دنبال شد، از آثار هنری این زمان می توان به صحن کهنه، رواق ا... وردی خان، رواق حاتم خانی، مدرسه خیرات خان و عباسقلی خان اشاره کردکه معرف سبک هنری و توسعه هنری عصر خود می باشد. در زمان قاجار هنر جدیدی در مشهد خلق شد و آن آیئنه کاری بود، قبل از قاجار اماکن متبرکه نقاشی و گچبری می شد اما در این زمان آیئنه کاری جانشین گچبری شد(عطاردی،1381، ج۲، 285 و 276). از نمونه های شاخص هنری به کار رفته در آستان مقدس رضوی معماری می باشد که معرف سبک خاص زمان خود است. قدیمی ترین بنا در مشهد مقدس، گنبد مطهر امام رضا علیه السّلام  می باشد که در سال 515 ھ ایجاد شد. قدیمی ترین رواق ها، رواق دارالحفاظ و دارالسیاده می باشد که به دستور گوهرشاد بنا شده است، مصالح به کار رفته در این بناها آجر، گچ و آهک می باشد. در کنار معماری باید از هنر کاشیکاری نام برد که قدیمی ترین کاشی های حرم رضوی در قرن 7 و 6 ھ در مسجد بالا سر ساخته شده و نصب گردیده است. مکمل هنر کاشیکاری، هنر خط و کتیبه نویسی است که در طول قرون خطاطان و کتیبه نویسان مشهور در این شهر زیسته اند. در ایجاد کتیبه ها از خط ثلث و نسخ برای نوشتن آیات قرآن و احادیث پیامبر و از خط نستعلیق و شکسته برای نوشتن اشعار فارسی استفاده شده است که در این جا ترکیبی از هنر ایرانی و اسلامی به چشم می خورد. قدیمی ترین کتیبه آستان قدس مربوط به سال 612 می باشد. علاوه بر این هنر های منبت کاری، تذهیب و تشعیر، جلدسازی و صحافی، کار برروی چوب، خاتم کاری، فیروزه تراشی و.... از دیرباز در مشهد رونق داشته است. هر یک از این هنرها و آثار به وجود آمده توسط آنها نه تنها معرف تمدن غنی زمان خود است بلکه خود تمدن ساز بوده و در ایجاد و گسترش فرهنگ و تمدن ایران تا امروز نقش بارزی ایفا نموده است(عطاردی،1381، ج۲، 297 تا 290).آثار علمی امام رضا علیه السّلام :طب الرضا: از آثار ارزشمند امام رضا می باشد که امام این اثر را به درخواست مامون نگاشت. مامون با وجود اینکه بزرگترین پزشکان جهان را برای طبابت در دربار خود گرد آورده بود، اما از آنجا که اطلاع داشت منبع علم امام به علم پیامبر متصل است، تقاضا کرد امام برای حفظ سلامتی و دوری از بیماری ها دستوراتی بدهند. حضرت آنچه خود تجربه داشت و به مرور زمان یافته بود و آنچه از ائمه‌ی پیشین به ایشان رسیده بود، در رساله ای نگاشت و به مامون داد. مامون که به ارزش این اثر پی برده بود، دستور داد آن را با آب طلا نوشتند و از آن رو به رساله‌ی ذهبیه معروف گشت. از جمله مواردی که امام رضا در این اثر به آن توجه داشته اند، توجه به اقسام خواب، فوائد هر یک از اعضا، مواقع غذا خوردن و ترتیب آن و همچنین اشاره به استفاده از مواد غذایی گوناگون برحسب فصول مختلف سال است، امروزه این اثر به نام طب الرضا به چاپ می رسد(عمادزاده، 1362، ج: ۳ ۲۹2 و 291؛ سحاب، 1334، ج ۲: 270).مسند الرضا: این کتاب شامل شرح حال امام رضا علیه السّلام ، همراه 2340 حدیث از ایشان است که بخش اعظم حدیث های حضرت را در بردارد و شامل حدیث های صحیح، موثق، حسن، ضعیف و متروک می باشد(منتظرالقائم، 1384: 221).صحیفه الرضا: نام یکی از آثار قلمی یا تقریرات امام رضا علیه السّلام  و از ذخایر گرانبهای خاندان نبوت و گنجینه علم و دانش اهل بیت است. این صحیفه از معتبرترین اسناد خاندان علوی است که امام رضا علیه السّلام  از پدران خود نقل کرده و با این اسناد، علوم و معارف الهی را تعلیم فرموده اند(عمادزاده،1362، ج ۲: 56).فقه الرضا: از آثار امام رضا علیه السّلام  که کتابی در فقه است و سند علمای بزرگ شیعه مانند شیخ صدوق، سید رضی، شیخ مفید و... بوده است. این کتاب را حضرت برای محمد بن سکین نوشته و اصل این سند که با رسم الخط امام به خط کوفی نوشته شده، وجود دارد و میرزا محمد صاحب رجال کبیر از آن نسخه ای برداشته است(عمادزاده، 1362، ج۱: 294).مهاجرت سادات به سوی ایران:بعد از مهاجرت امام رضا علیه السّلام  گروه های مختلف از شیعه، یاران و اقوام امام راهی ایران و سرزمین های شرقی شدند. یکی از نمونه های شاخص این مهاجرت ها، خواهر امام، حضرت معصومه(س) بود که همزمان با آمدن امام رضا علیه السّلام  وارد ایران شدند، اما زمانی که به قم رسیدند، بیمار شده و در این شهر از دنیا رفته و مدفون گشتند. مرقد مطهر ایشان مورد زیارت خاص و عام قرار گرفت و سبب گسترش تشیع در قم شد و به دنبال این تعدادی از سادات به قم مهاجرت کردند. این عوامل باعث شد که قم به یک مرکز فرهنگی مهم تشیع تبدیل شود و مدارس و حوزه های علمیه متعدد در این شهر به وجود آید که امروزه ده ها مدرسه، کتابخانه، دانشگاه بزرگ جهانی و پژوهشگاه دارد. از مدارس وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) میتوان به مدرسه فیضیه آستانه مقدسه، مدرسه مهدی قلی خان، مدرسه جناب حاجی ملا صادق، مدرسه ناصریه، مدرسه‌ی مشهور به لکهاو مدرسه محمد مومن خان اشاره کرد. وجود آرامگاه حضرت معصومه(س) در قم سبب گسترش تشیع و فرهنگ اسلامی در این شهر شد و به مرور زمان قم به مرکز حفظ حدیث اهل بیت تبدیل گشت(جعفریان،1380، ج۱: 233؛ مدرسی طباطبایی، 1364: 116 و 115).هم زمان با این بانوی گرانقدر حضرت احمد بن موسی کاظم برادر امام رضا علیه السّلام ، در دوره مامون با گروهی عازم ایران شدند تا به برادر خود بپیوندند اما در شیراز با قتلغ خان فرمانروای مامون که از آمدن ایشان آگاه شده بود، درگیر شدند و میان آنها جنگ درگرفت و در محلی که اکنون آرامگاه احمد بن موسی قرار دارد و به شاه چراغ معروف است، ایشان را به شهادت رساندند که وجود آرامگاه ایشان در شیراز باعث شکل گیری و رونق مراکز علمی و فرهنگی شده است(حر،1383: 143).هارون فرزند امام موسی کاظم علیه السّلام  به کاشان آمد و در این شهر از دنیا رفت. در آوه شهادتگاه و آرامگاه دو برادر دیگر امام رضا علیه السّلام ، به نام های فضل و سلیمان قرار دارد(قزوینی رازی،1371 ق: 170).در شهر ری و در جوار شاه عبدالعظیم مقبره حمزه بن موسی بن جعفر قرار دارد و زیارتگاه مردم است(کمونه، 1371:129).این مقابر به مرور زمان مورد توجه شیعیان قرار گرفت و در گسترش تشیع و فرهنگ و تمدن اسلامی در این مرز و بوم موثر واقع شد. هر یک از این مقابر دارای موقوفات و کتابخانه است و مکانی برای انجام مراسم عبادی و مذهبی مسلمانان و شیعیان ایران می باشد. عزیمت امام رضا علیه السّلام  به ایران فصلی جدید در تاریخ این سرزمین به شمار می آید که به دنبال خود فرهنگ و تمدن جدید و غنی را به همراه داشت. گذشته از تاسیس حوزه علمیه در مسجد جامع مرو و حوزه و محل تجمع شیعیان در منزل امام و تربیت شاگردان و تالیفات امام، وجود آرامگاه و مرقد نورانی ایشان در شرقی ترین نقطه ایران نقش بارز و انکارناپذیری در گسترش تمدن اسلامی در سرزمین خراسان و توسعه علمی ایران داشت. آرامگاه امام رضا و خواهر و برادران ایشان علاوه بر اینکه مکانی برای زیارت بود، دانشگاهی برای عاشقان تلقی می شد که نکات عمیق و آموزنده ای به وجود آنها تزریق می کرد و این خود کانونی برای گسترش تشیع و فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار می رفت و راه را برای توسعه علم و دانش در ایران باز می کرد و مناظرات امام رضا علیه السّلام  با سران فرق و ادیان راه شکوفایی علم را در خراسان هموار کرد و اینجا بود که تمدن اسلامی با تمدن و فرهنگ کهن ایران آمیخته شد و با بهره گیری از کتب و آموزه های امام رضا علیه السّلام  و شاگردان آن حضرت فرهنگ و تمدن اسلامی شکوفان گردید و یک حرکت علمی گسترده در خراسان شروع شد فرهنگ و تمدن جدیدی که معرف زمان خود بود به وجود آمد. حضور امام رضا علیه السّلام  در خراسان و ایجاد کرسی های علمی، تربیت شاگردان ایرانی و مناظرات در رشد علمی ایران اثر عظیمی داشت. در کنار این ایجاد شهر مشهد در جوار مرقد ایشان و تاسیسات و موقوفات وابسته به آستان مقدس در رشد فرهنگ و تمدن ایران به خصوص خراسان موثر بود. هم اکنون دانشگاه های بزرگ و مراکز علمی فرهنگی در این شهر مقدس دایر گردیده که که شکل گیری و گسترش آن ها به برکت وجود مرقد مطهر امام رضا علیه السّلام  می باشد.آیةالله وحیدخراسانیدو حديث ناب امام هشتم دارد. د کابینت تخصّصی پارسیا...

ما را در سایت کابینت تخصّصی پارسیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kabinetparsiao بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1400 ساعت: 14:13